۱۳۹۰ اسفند ۲۰, شنبه

.......کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست؟*


چقدر سیمین ها می توانند متفاوت باشند
وقتی
یکی شان می خواهد همه چیز را بگذارد و برود حتی نادرش را و شاید حتی تنها دختر دردانه اش را.
و
یکی شان سال هاست که خواسته همه چیز را دودستی نگاه دارد همان گونه که بوده و هیج جا هم نرود حتی وقتی دیگر جلال اش چهره در خاک کشیده باشد و پیش او نباشد تا ابد.

چقدر سیمین ها می توانند گوناگون باشند
وقتی
یکی شان جایزه ی جهانی اسکارش را برای جدایی از دستان توانمند یک مخلوق زیبا می گیرد.
و
دیگری جایزه ی سال ها صبوری و وفاداری اش را از دستان توانای خالق زیبایی ها.

چقدر سیمین ها می توانند دیگرگون باشند
وقتی ، آنکه ساز جدایی می زند ، باشکوه ، بازمی گردد.
و آنکه هوای ماندن در سر دارد ، در سکوت ، بال می گشاید و آرام می رود.
و
چقدر همه ی سیمین ها ، می توانند دوست داشتنی باشند
وقتی همه شان ، در ردای سفید ، تنها یک معنا را هجی می کنند :
صلح ، آرامش......... 
* دوری که در آمدن و رفتن ماست
او را نه نهایت نه بدایت پیداست
کس می نزند دمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست؟
                                         " خیام " 

۲ نظر:

صادق گفت...

قشنگ و هوشمندانه.
متشکر

صادق گفت...

سلام
از طریق وبلاگ((پیر فرزانه)) با شما آشنا شدم و بلافاصله هم گذاشتم در وبلاگم.
از سادگی و روراستی نوشته‌هایتان لذت بردم.
و یک سوال: چرا نمیتوانم وبلاگ‌هایی پیدا کنم که نویسندگان میانسال به بالا داشته باشند و ضمنا مرد باشند؟
شاید در میان مردان بزرگسال این نوشتن کار ناپسندی باشد، شایدهم موضوعی برای نوشتن ندارند و من یکی، استثنا باشم.
اگر سراغ داشتید خواهش می‌کنم به من هم اطلاع بدهید.
موفق و شاد باشید.