یادش بخیر، عمه جان اقدس زن دست به خیری بود و بزرگترین خوبی اش این که همیشه پیشقدم بود برای شادی ها. از جورکردن جهیزیه برای یک دختر بی سرپرست بگیر تا دایره زنگی زدن و رقصیدن در مجلس عروسی یک بی کس و کار.
و در این میان، نیک ترین کارش که بیشتر به آن شهره بود آشتی دادن زن و شوهرهای به قهر رفته بود، و ترفندش هم منحصر به فرد. که مثلا تا می فهمید دختر عمقزی با شوهرش زده اند به تیپ و تاپ هم ، و دخترک به قهر رفته خانه ی مادر. فوری بساط شامی پهن می کرد و دعوت می گرفت از هر دو طرف که مثلا از هیچ چیز خبر ندارد. و در اثنای میهمانی هم کارها را طوری جفت و جور می کرد که لااقل چند بار قاشق و نمکدانی به اجبار هم که شده رد و بدل شود بین دخترک نازک نارنجی و شوهر اخمو و عصبانی . که معتقد بود چشم که توی چشم بیفتند مِهر افزون شود و فیلِ خاطر یاد هندوستان کند و آن ایام عشق و عاشقی اولین روزهای زندگی دل را بلرزاند. و به جرات هم می توان گفت که در اغلب موارد نتیجه می داد این پُلیتیک زنانه ی مدبرانه.
حالا، ظاهرا به زعم عده ای از دوستان فیس بوکی و پلاسی و توئیتری و .... ، حکایت این روزهای آقای اوبامای آن ها و پریزیدنت روحانی ما هم شده عینهو داستان دختر عمقزی و شوهرش گویا، که طوری در شبکه های اجتماعی از نرفتن ضیافت نهار ، و چشم در چشم نشدن در زمان سخنرانی در مجمع عمومی، و باز و بسته بودن درِ توالت های عمومی، و کلید کارساز و قفل شکسته می گویند ، تو گویی آقای بان کی مون عمه جان اقدس ما بوده ( زبانم لال) و مناسبت شصت و هشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل هم شام آشتی کنان دختر و داماد عمقزی ( روم به دیوار)، که یک شبه بشود دست عروس را گذاشت در دست داماد و بادابادا مبارک بادا.
آقاجان هنوز در مراحل خواستگاری و پشت چشم نازک کردن هستیم ما ، کجا با این همه عجله ؟؟؟
* نام فیلمی از محسن مخملباف
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر