عمه جان معتقد است فروغ الزمان خیلی بچه است که با وجود چهل سال سن و یک پسر دوازده ساله، و کلی تجربه ی زندگی
زناشویی و کار و حضور در جامعه، هنوز هم می تواند برای هر چیز بی مزه ای با صدای
بلند بخندد و با یک موزیک شاد جفنگ برقصد و از خرید یک جفت کفش تازه، چشم هایش
برق بزند.
خاله جان معتقد است بچه نیست، دلش جوان است، برای همین هم پر سرو صداست و
برای هر چیزی هی بالا پایین می پرد و ذوق می کند و می خندد و شلوغ می کند.
پای صحبت بقیه خاله خانباجی های فامیل هم بنشینی
می فهمی که کم و بیش فکر می کنند که او خیلی بی خیال است و الکی خوش و خجسته دل.
اما به روح آقاجان وخانوم بزرگ قسم که فروغ
الزمان نه بچه است، نه دلش جوان است، نه الکی خوش است، نه بی خیال و نه خوشبخت
تراز حدّ معمول. او فقط خیلی غمگین است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر