عکس کیک صورتی کوچک با آن شمع روشن در گوشه ی سمت
راست صفحه ی فیس بوک وآن پیام ….is birthday today..، مثل میخی فرو می رود توی چشمم ، که امروز روز تولد توست.
لابد انتظار دارد که برایت عکس یک کیک بزرگ بگذارم با یک بادکنک رنگی و زیرش هم بنویسم happy birthday dear…..... . و لابد گردانندگانش هم قند توی دل شان آب می شود و ذوق می کنند که چقدر ما خوبیم که فاصله ها را محو می کنیم و مقدمات ارتباط تنگاتنگ آدم ها را به همین راحتی فراهم می کنیم تا هر لحظه که اراده کنند بتوانند از این سرتا آن سر دنیا در کنارِهم باشند و برای هم پیغام های قربانت روم و فدایت شوم و تولدت مبارک و می بوسمت و قلب و گل و کیک بگذارند و شاد شوند.
لابد انتظار دارد که برایت عکس یک کیک بزرگ بگذارم با یک بادکنک رنگی و زیرش هم بنویسم happy birthday dear…..... . و لابد گردانندگانش هم قند توی دل شان آب می شود و ذوق می کنند که چقدر ما خوبیم که فاصله ها را محو می کنیم و مقدمات ارتباط تنگاتنگ آدم ها را به همین راحتی فراهم می کنیم تا هر لحظه که اراده کنند بتوانند از این سرتا آن سر دنیا در کنارِهم باشند و برای هم پیغام های قربانت روم و فدایت شوم و تولدت مبارک و می بوسمت و قلب و گل و کیک بگذارند و شاد شوند.
درست است که این فیس بوک اجنبی، زبانِ ناله های مرا
نمی فهمد که از دیروز تا حالا هزاربار با خودم زمزمه کرده ام که چه تولدی، وقتی
امروز درست 235 روز است که دیگر نیستی، اما کور که نیست، نمی بیند که چطور یک چشمم
اشک و یک چشمم خون است در نبودنِ تو؟ پس چرا عقلش نمی رسد که تا آن روزی که بشود خط
فاصله ی میان دنیای من و دنیای تو را پاک کند، آن پیام لعنتی را بردارد؟؟؟ چرا ؟؟؟
تولدت مبارک ای عزیز همیشه در یاد.
جایت همیشه سبز.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر