این دخترک هفت ساله اعجوبه ای ست برای خودش. از
آن دختربچه ها که که اگر احمدی نژاد از وجودش باخبر بود، حتما دیروز در
مصاحبه ی زنده ی تلویزیونی اش با خود می برد و با انگشت اشاره ، همانی که با آن بگم بگم گفته بود، نشانش می داد و می گفت : مشکل اقتصاد ایران و ارز و طلا که چیزی نیست،
دختربچه ی هفت ساله ی ما هم می تواند توی دفتر حساب مدرسه اش آن را حل کند.
به پدربزرگش که یک تاکستان کوچک انگور دارد گفته: بابایی، شما به این آقایی که به این انگورها آب می دهد پول می دهی؟
و شنیده :
بله دخترم .
پرسیده : به اون آقا که کود می دهد چطور؟ بله .
به اون یکی آقا که علف های هرز را می کند هم ؟
بله عزیزم .
بابایی، بهترنیست به جای این که این قدرالکی
پول خرج کنید بروید چند کیلو انگور بخرید و بخورید؟
پدربزرگ می خندد ودرحالی که قند توی دلش آب
شده می گوید: خوب است که توی این مملکت، خانم ها نمی توانند رئیس جمهور شوند، وگرنه سی سال بعد شاهد یک
خانم احمدی نژاد دیگر بودیم.
پ ن 1: از مصاحبه ی زنده ی دیروز بیشترعطر و مزه ی کشک آمد زیر دندانم تا ..... .
پ ن 2: این کلمه ی زنده طوری مثل پتک می کوبد توی سرم تو گویی توی قبرستان مرده ی مدیریت و اقتصاد اکنون، تنها موجود زنده همین مصاحبه بود که حتی سوال ها و جواب هایش هم هزارباره دوره شده بود برای پرسیده شدن و شنیده شدن و جالب تر از همه پاسخ های بی منطق دادن هایش.
۱ نظر:
بجاي "زنده" مي نوشتند "زننده" كارآمدتر بود.يا يك علامت "18-"
يا اينكه زيرنويس ميشد "براي افرادي كه ناراحتي قلبي دارند توصيه نميشود."
محسن
ارسال یک نظر