۱۳۹۰ اسفند ۱۶, سه‌شنبه

چقدر نگاه ِ خاطره افسرده ست .....


می گوید کداک اعلام ورشکستگی کرده و حالا تعطیل شده
می گوید ورشکستگی کداک تقصیر مدیران ارشدش بوده که همیشه بر این باور بوده اند که می توانند بازارهای آمریکا را مطلقا در دست داشته باشند ، اما فوجی فیلم با به عهده گرفتن حمایت مالی المپیک 1984 لس آنجلس راه خودش را به بازارهای آمریکا باز کرده و اولین ضربه را به کداک زده است.  
می گوید کارشناسان معتقدند واکنش کند کداک به تغییرات دو دهه اخیر در فناوری عکاسی، به خصوص تکامل و رشد استفاده از دوربین های دیجیتال، از عوامل اصلی دشواری مالی این شرکت بوده و باعث شده تا ارزش سهام آن طی پانزده سال اخیر از سی و یک میلیارد دلار به کمتر از یکصد و پنجاه میلیون دلار تنزل کند.
می گوید .......
و
می گوید .......
و .....
چقدر صحبت از هرچیز در گذشته ، تو را می نشاند مقابل چشمانم .
چقدر آن قوطی های زرد رنگ مقوایی بوی دست های تو را دارد.
چقدر دلم می گیرد از تماشای عکس هایی که تو دزدکی از من گرفته ای با آن دوربین کانُن آخرین مدل آن روزها ، وقتی برای اولین بار فیلم کداک را گذاشتی داخلش و چقدر نفسم بند می آید از نگاه به عمق چشم هایت در اولین عکس هایی که من ناشیانه گرفته ام با دوربین یاشیکای سوغاتی پدراز سفر حج اش با حلقه فیلم کداک داخلش.
چقدر هوا سنگین می شود این جا ، وقتی می شنوم که حالا بعد از این همه سال که از رفتنت می گذرد، کداک هم ورشکسته شده است .
چقدرهمه چیز تلخ است این روزها ، همه چیز.
و چقدر تلخ تر از همه ی این ها ، حال من ِ خراب است که نه ورشکسته که دل شکسته چون پرنده ای زخمی هنوز هم می کوبم بال و پر خونین ام را به دیوارهای بلند خاطرات فراموش ناشدنی آن روزها

چه حال خرابی .............

هیچ نظری موجود نیست: