بخشنامه استخدام نیروهای شرکتی و قراردادی را گرفته دستش * و آمده توی اتاق معاون ، که ببینید دستور رئیس جمهور هم آمد، حالا کِی ما را استخدام میکنید؟
آقای معاون منابع انسانی با پوزخند می گوید : بگذار جوهرش خشک شود ، بعد.
معترض ، می گوید : تا حالا بهانه ی دستور العمل می گرفتید ، این هم دستور العمل . دیگر مشکل کجاست؟
آقای معاون می خندد و می گوید : مشکلی نیست ، فقط یکی دو ماهی طول می کشد.
عصبانی در را می کوبد و سرفه کنان می رود.
می پرسم : چرا یکی دو ماه باید طول بکشد. این بندگان خدا که تمام شرایط را دارند.
با کنایه می پرسد : تو دیگه چرا ؟ اگر امروز کارشان درست شود که فردا رای نمی دهند ، باید تا بعد از انتخابات سر بدوانیم شان تا به امید استخدام هم شده به طرفداران این آقا رای دهند یا نه؟
خیره ، نگاهش می کنم .
چشمهایش را می دزدد و با طعنه حرف را عوض می کند : خب ، دلار مُلار چی داری ؟ چقدر کاسب شدی در این آشفته بازار؟
رد سرفه های خشک جوانک پرده ی گوش هایم را خط می اندازد......
دلم را می خراشد.
راستی، به قول خودتان، هر تک سرفه، چند دلار می ارزد، در این آشفته بازار؟؟؟ ریال چطور ؟؟؟
۱ نظر:
سلام
مرتب در وبلاگهای مطالبی میخوانم که آرزو میکنم دروغ باشد!
ارسال یک نظر