آن قدیم ها :
پیرکه بودی، زن و مردش فرقی نمی کرد، وساکت می نشستی یک گوشه و زانوی غم بغل می گرفتی، اولین سوال این بود: حال
همسر محترمتان خوب است ؟
عاقله مرد اگر بودی و ناراحت و اخمو، می پرسیدند : کشتی
هات غرق شده ؟
میان سال زنی اگر بودی و خسته و دل تنگ ، سوال
این بود : پسر یکی یکدانه ات را برده اند سربازی ؟
دخترک جوان مغموم و دل نازکی اگر بودی ، دلداری
ات می دادند : غصه نخور ، یا خودش می آید یا نامه اش .
پسرک خشمگین پریشان احوالی اگر بودی ، می گفتند
: برمی گرده . از تو بهتر کجا می تونه پیدا کنه ؟
و اغلب هم تشخیص شان درست بود.
و امروز :
اخم هایش جوری گره خورده اند در هم که هیچ کلاف
سردرگمی را نمی شود به پیچاپیچی آن ها
یافت . دلخور ، کز کرده گوشه ی اتاق .
بلا دوره ، سالمی ؟ بی حوصله رو برمی گرداند که یعنی
حوصله ات را ندارم .
کشتی هات غرق شدند ؟ با سر می گوید نه .
پسرت را برده اند سربازی ؟ با چشم اشاره می کند
یعنی بی مزه .
خودش نیامده یا نامه اش ؟ تلخند گوشه ی لبش نشان می دهد ، هیچکدام .
سرِکارت گذاشته
و به خواستگارش جواب مثبت داده ؟ رو تُرُش می کند که یعنی زحمت را کم کن .
خب ، چته ؟
شاید فقط برای اینکه دست از سرش
بردارم عصبی می گوید: مرده شور همه شان را ببرد. این هم شد مملکت با این سرعت
اینترنتش.
می فهمم .
می فهمم .
بد دردی است درد تکنولوژی . بد دردی .
۱ نظر:
آن قدیم ها دنیای ارتباطاتی نبود تا ببینیم که چقدر عقبیم. چه کم داریم. چه میتوانیم داشته باشیم و نداریم. شاید آن قدیم ها راحت تر بودیم .
ارسال یک نظر