مسئول فرهنگی شرکت در یک جلسه ی خصوصی و کاملا دوستانه به ما که مثلا امین او هستیم ، می گوید : وضع بدجوری به هم ریخته . قرار است هفته ای یک بار
جلسه عفاف و حجاب برگزار کنیم .
اولین سوال برای همه ی حاضرین این است که : مگر
باز هم مشکلات بدحجابی پیش آمده و به بالاها
گزارش رفته ؟
سر تکان می دهد و می گوید : پیش خودمان باشد ،
این بار مشکل اصلا حجاب نیست . عفاف است.
و ما یک علامت سوال بزرگ می نشیند در ذهن مان که : عفاف ؟؟؟؟
توضیح می دهد که منظورش روابط خیلی آزاد میان همکاران
خواهر و برادر است . و ما لب می گزیم و انگشت به دهان می مانیم که نه !!!! خواهران و برادران ؟؟؟؟ عفاف ؟؟؟؟ آن هم در شرکت ما ؟؟؟؟
با طعنه می گوییم : چاره اش چیست ؟ صیغه ی محرمیت ؟؟؟؟
می گوید : ای کاش بود . آن وقت مشکلی که نداشتیم
هیچ ، تازه از دفتر مشاور خانواده رییس جمهور هم به خاطر بالابردن آمار ازدواج جایزه
می گرفتیم . بدبختی این جاست که تمام افرادِ مورد دار خودشان متاهل هستند، و آرام ، طوری که موش های توی دیوار نشنوند می گوید : مثل فلانی و بهمانی ....
و ما همانطور که لب های مان را بیشتر می گزیم و طنین صدای آنچه شنیده ایم سوت می کشد توی گوش های مان و مثل پتک می خورد توی مغزمان و چشمان مان سیاهی می رود ، پله ها را دو تا یکی در سکوت می آییم بالا و کلمات دور سرمان می چرخند و سرمان گیج می رود از :
عفاف ، تاهل ، آمار ، جایزه .....
۱ نظر:
چه جالب. ما هم یک بهمانی داریم که وضع عفافش مشکل داره. (;
ارسال یک نظر