۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه

دیدی گفتم تو تحملش را نداری آقای .....


آهای همه ی  بی صلاحیت ها، بشتابید، وقت تنگ است، بشتابید، پیش به سوی ثبت نام، شاید که خدا بخواهد و رد صلاحیت شوید و بعد بگویید: دیدی گفتم تو تحملش را نداری آقای جنتی.
آهای زندانی ها، بشتابید، وقت تنگ است، بشتابید و وکلای تان را خبر کنید که اسم تان را ثبت کنند هر آن جا که لازم است و بعد که ملاقات هایتان قطع شد و از دیدن فرزندان تان محروم شدید و پدرتان را در انفرادی ها درآوردند، اعتصاب غذا کنید و به حال مرگ که افتادید و روانه ی بیمارستان که شدید، آرام در گوش پرستارها بگویید : دیدی گفتم تو تحملش را نداری آقای جنتی.
آهای همه کسانی که به فرموده قیام و به فرموده قعود نمی کنید ، بشتابید وقت تنگ است، بشتابید و ثبت نام کنید و بعد چنان به فرموده ، قیامتان را برای همه ی عمر قعود کنند که با ناله ی بلند فریاد زنید : دیدی گفتم تو تحملش را نداری آقای جنتی.
آهای شما که بره نیستند و مثل بز اخفش سر نمی جنبانید، بشتابید وقت تنگ است، بشتابید و ثبت نام کنید و بعد، یک دهان گشاد گردن کلفت بایستد پشت تریبون و شما را با بزغاله و گوساله یکی کند و شما نجیبانه  بنگرید و بگویید : دیدی گفتم تحملش را نداری آقای جنتی.
آهای ایهالناسی که بنده نیستید، بشتابید وقت تنگ است، بشتابید و ثبت نام کنید و پس از آن که به بندتان کشیدند، فریاد برآورید: دیدی گفتم تو  تحملش را نداری آقای جنتی.
آهای همه کسانی که حرفی برای گفتن دارید! که دستتان آلوده نیست! که نشیمنتان طاهر است! که عزت خود را به قدرت نفروخته اید! که جامه ذلت نپوشیده اید! که هنوز نشانی از مردانگی دارید (حتی اگر زن باشید)! که دغدغه ایران در سر دارید! بشتابید، وقت تنگ است ، بشتابید و ثبت نام کنید تا همان حرف های گفتنی تان که در مظلومیت نداها و سهراب ها سر داده بودید را، چوب کنند وبکوبند برفرق سرتان که اگر ما را قبول ندارید وبه ظلم مان اذعان دارید ، چرا وارد بازی مان می شوید و آن دست های پاک تان را به آلودگی بکشانند با خون نداها وسهراب های تازه و نشیمن طیب و طاهرتان را ، راه راه خط بیندازند با ضربات شلاق توهین به شخص شخیص اول و آخر ، و جامه ی عفت از تن تان بربایند و لخت وعور، کهریزکی تان کنند و دغدغه ی ایران تان را بچسبانند به ائتلاف با جریان انحرافی و رحیم مشایی و باقی آقایان شعبده باز و رمال و جادوگر، و آنوقت مستانه پوزخند بزنید و بگویید: دیدی گفتم تو تحملش را نداری آقای جنتی.
آری ، نگران نباشید، هر برگه "رد صلاحیت" سندی است بر حقانیت ما که می گذاریم در کوزه و آبش را می خوریم.
اشتباه نکنید، می خواهند آمار رد صلاحیت را پایین نشان دهند! و چون به عمرشان دروغ نگفته اند و آمار غلط هم بلد نیستند بدهند و تقلب و سندسازی هم که ابدااااا ، خاکم به دهان ، که در دم و دستگاه شان هم هیچ دغلی یافت می نشود ، پس ، صحنه را برای دد و دیو، اهریمن و شیطان، متملق و چاپلوس، نامردان و خواجگان، مزدوران و مزوران، ریاکاران و فریبکاران، نیرنگبازان و دغلبازان، و در یک کلام برای سپاه دونان، خالی نکنید، که بعد بتوانید بگویید : دیدی گفتم تو تحملش را نداری آقای جنتی.
مرحله نخست ثبت نام است، مرحله دوم " رد صلاحیت " و مرحله سوم " ... " ! برای هر گام فلسفه ای داریم و حجتی بر حقانیت خویش.......... در مرحله نخست ثابت می کنیم که شما اهل تحریمید نه ما ! و این شمایید که انتخابات را با انتصابات اشتباه گرفته اید! در مرحله دوم فریاد می زنیم که شما ما را حذف کردید و انتخابات با حذف رقیب بی معناست ! مرحله سوم، مرحله وفا و ادای احترام به دوستان رد صلاحیت شده است و" ... " و حجتی تمام ( نه که تا حالا حجت تمام نشده است با این همه ظلم و جور!!!)!
قبل از اینکه به مرحله ی چهارم برسیم ، یادم باشد بگویم :
آهای مردم کوچه و بازار، بشتابید به سوی صندوق ها، تعجیل کنید در رای دادن ، تردید به دل راه ندهید در شرکت در انتخابات، عجله کنید ، عجله کنید تا مبادا اراذل و اوباش و فاحشه و بدکاره را جای شما قالب کنند و رای آن ها را به نام شما بخوانند. بروید رای دهید تا آن ها که تنور انتخابات شان خوب گرم شده و خرشان هم یک وری از روی پل مشرف فرموده به آن سو، رای تان را بدزدند و قدعلم کنند و خس و خاشاک را بپاشند برسرتنهایی هاتان ، و شما بهانه ای داشته باشید تا دست های تان را مشت کنید و با فریاد اعتراض بگویید: دیدی تو تحملش را نداری آقای جنتی. 
آهای دخترک ها و پسرک های جوان، فردای رای دزدی تان بریزید توی خیابان ها تا دوباره تعدادی را بکشند و گروهی را کهریزکی کنند و عده ای را بفرستند پشت میله ها با حکم های ده ساله و پانزده ساله و بعد بگویید: دیدی تو تحملش را نداری آقای جنتی.
آهای بزرگان قوم، بایستید و پشت مردم دربیایید تا زندانی و حصر شوید و معصومیت تان بر جهانیان ثابت گردد و بعد بگویید: دیدی تو تحملش را نداری آقای جنتی.
آهای دادسراهای شعب مختلف، مرا ببرید و چهار روز بعد رهایم کنید و بعد دوباره احضارم کنید و بعد دوباره رهایم کنید و بعد ممنوع الخروجم کنید و بعد برای ماموریت کاری اجازه ی خروج از کشور دهید و بعد شل کنید و بعد سفت کنید و ...تا بگویم: دیدی تو تحملش را نداری آقای جنتی.
آهای مردم آواره ی بیچاره ی سرگردان که حافظه ی تاریخی تان را موش خورده و بصیرت تان را چشم جادو کور کرده، دور خود بچرخید واین روزها را هزار باره تکرار کنید تا وقتی که موهاتان هم بشود رنگ دندان هاتان، سپیدِ سپید، تا شاید برسید به روزی که آخرِعمر جنتی باشد و نگاه در چشمان محتضرش کنید و بگویید: دیدی تو تحملش را نداشتی آقای جنتی.(البته اگر دندانی مانده باشد تا آن روز)
فرض محال که محال نیست .که اگر باشد هم "فرض مرحله چهارم محال است، اما برای آن هم برنامه ای داریم!"(+)

پ ن : جملات رنگی برگرفته از منبع اصلی (وب سایت دکترخزعلی) می باشد.

۱ نظر:

تلخک گفت...

سلام پیر فرزانه. دمت گرم. عجب تو حرف دلما رو می زنی. به من هم سری بزن.