۱۳۹۰ آذر ۲۵, جمعه

عابد و زاهد و مسلمانا !!!

دخترک ِ  شیرین زبان و خوشمزه ای است و با وجود آن که تنها هفت سال دارد و تازه امسال رفته است کلاس اول ، اما سریال های فارسی 1 را از سیر تا پیاز می بیند و مثل بلبل برای همه تعریف می کند.
مدیرِمدرسه ، یکی از والدینش را خواسته وبه پدرش که رفته بوده، حسابی تذکر داده ، اول اینکه آقا ، اصلا داشتن ماهواره قباحت دارد و از خانواده ی محترمی مانند شما بعید است که چنین نمادی از تهاجم فرهنگی را به خانه تان راه داده اید و دوم اینکه ، حداقل نگذارید بچه های تان پای آن بنشینند که چنین است و چنان و در مضرات آن ساعتی داد ِ سخن داده.
می گوید : شوهرم خودش را زده به کوچه ی علی چپ و گفته خانوم من که صبح تا شب سر کارم و از بچه ها خبر ندارم ، اما چند بار دیده ام که  فقط عروسک پارچه ای می دیده اند.
خانم مدیر پریده وسط حرفش و بی هوا گفته : آقا ، اون که خیلی وقته تموم شده.
شوهرش می گفته : ماندم چکار کنم ، بخندم ، ابراز تعجب کنم ، اعتراض کنم ، مچش را بگیرم ، سر به سرش بگذارم ، داد سخن از بی ملاحظه گی بعضی ها دهم و یا ......
آرام سرش را انداخته پایین و به روی خانوم مدیر مبادی اخلاق و آداب هم نیاورده که ، او از کجا خبر دارد؟؟؟؟

۱ نظر:

Unknown گفت...

ظاهرا انگار مرگ خوبه برای همسایه!