سر تکان می دهد و می گوید : انسان شریفی بود.
روحش شاد. آدم ِخودش بود نه هیچ کس دیگر.
و من خیره به کلاغ های سیاه ِ نشسته بر چنارهای
بلند آن خیابان دراز قطعات یک رقمی بهشت زهرا می نگرم و در این غروب غمین پاییزی
با خود فکر می کنم ، این روزها ، آدم ِخودش بودن ، چقدر می تواند خوب باشد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر