۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

حکایت طوطی ها ی بیدار و بازرگان های خواب ...

حکایت طوطی و بازرگان را چند بار خوانده اید یا پای قصه اش نشسته اید؟
چند باردردل ،به هوش وذکاوت طوطی های آزاد که بعد ازشنیدن روایت تلخ اسارت دوست شان از زبان بازرگان، با زبان بی زبانی، راهِ چاره یاد یارِدربندشان دادند، آفرین گفته اید؟ 
چند باردردل ،به حماقت وکُندذهنی بازرگان که با ساده لوحی تمام ،ایما واشارت های طوطیان را نفهمید، خندیده اید؟
چند باردردل ،به تیزبینی وهوشمندی طوطی دربند که پیام یارانش را به زیباترین شکل ممکن ،به گوش جان شنید وآویزه ی ذهن کرد واز آن درس آموخت، آفرین گفته اید؟
هیچ فکرکرده اید که شاید، آن دوازده نفر زندانی جان برکف، با اعتصاب غذایشان، خواسته باشند حکایت کهنه ی طوطی و بازرگان را واژگونه روایت کنند و این بار پیامی نو ازدربندیان به آزادگان برسانند؟؟؟

هیچ نظری موجود نیست: