۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه

زنان جاودانه ی این مرز و بوم...


 ندا جان ، امروز میهمان داری . یک میهمان عزیز .
هاله امروز می آید نزد تو، تا دیگر بی مادر نباشی . .
هاله امروز خواهد نشست بالای سرت و صورت خونینت را خواهد گذاشت روی پاهایش و برایت لالایی خواهد خواند از ظلم ظالم ، به رسم مادران این مرز و بوم.
هاله امروز نوازش خواهد کرد دست های مهربان و نازک تو را و خواهد بست پلک های آن چشمان درشت زیبا را که همچنان رو به آسمان مات مانده است از این همه ظلم و جور.
هاله امروز سر بر شانه ی تو خواهد گذاشت و آرام زیر گوش تو خواهد گفت : عزیزم ، دیگر تنها نیستی ، پس از این همواره پیشت خواهم ماند که مادرت تو را بارها به امانت سپرده است دست من . این را از نگاهش فهمیده ام بارها و بارها .
هاله امروز به یاد دخترکان نازنین اش سر خواهد گذاشت کنار موهای سیاه تو و غرق خواهد شد در هر آن چه سپیدی است . هاله امروز اگر چه بی پدر شده است اما صاحب دختری می شود زبانزد خاص و عام . هاله امروز در کنار تو جاودانه خواهد شد و تصویرش جاودانه خواهد ماند در جهان و تا ابدیت . تصویری از زنان دربند این مرز و بوم . تصویری از زنان آزاده ی این دیار . تصویری از وقاحت جنایت انسان .
هاله جان ندایت را امروز سخت در آغوش گیر که دو سال است در اشتیاق آغوش مادر می سوزد و هیچ دست مهربانی مرهم زخم هایش نمی شود . هاله جان ندایت را سخت در آغوش گیر که او دو سال تمام در انتظار این روز آرام ، آرمیده است .

۱ نظر:

Unknown گفت...

چرا تمام نمی شوند این روز های لعنتی