۱۳۹۰ خرداد ۹, دوشنبه

شراب تلخ می خواهم.......

 آدم ها را نباید در سفر شناخت. مستی است که انسان را می شناساند ،خوب خوب .
حرف زدن از چیزی که زیر پوست انسان است نه در هوشیاری و بیداری ، که تنها در خواب و مستی ممکن است.
شراب باید خورد ودر جوانی یک سایه راه باید رفت. شراب باید خورد و در نمناکی یک نگاه ، نغمه باید سرود. شراب باید خورد و در تنهایی یک تار، گریه باید گریست. شراب باید خورد ودررنج یک انسان،خنده باید خندید. شراب باید خورد و از درد دردمندان در زیر آوارآوارگی، رقص مستانه باید رقصید.
آدم ها را نباید در سفر شناخت. مستی است که انسان را می شناساند از هرآن چه غیراوست.