میز چوبی قهوه ای سوخته را گذاشته بودند کنار پنجره. شش صندلی لهستانی چیده بودند دورش. به شیشه های پنجره پرده های پشت دری سفید با روبان بنفش پوشانده بودند و آن سوی پنجره گلدان های شمعدانی چیده بودند پر از گل های سرخ و سفید.
این منظره ی همیشگی تالار خانه ی عمه جان بود در تهران . هر وقت به میهمانی می آمدیم خانه شان، وقت خواب ، تشک ها را پهن می کردند پای میزوما کیف می کردیم از نوازش نسیم صبح که پاهای از گوشه ی لحاف بیرون مانده مان را از گوشه ی پنجره نیمه باز، قلقلک می داد .
بزرگ تر که شدیم دیگر نه پرده ها سفیدی آن کودکی ها را داشتند و نه شمعدانی ها به طراوت آن روزها گل می کردند. گویی آنها هم پیر شده بودند با عمه جان و شوهر عمه جان . دست غیبی هم جمع صندلی های لهستانی را که همیشه ی خدا زنجیروارحلقه می زدند دور میز،پریشان کرده بود و حالا دیگر یکی نشسته بود پای میز کامپیوتر نوه ی بزرگ و یکی شده بود چارپایه ی زیر پای عروس خانوم کوچک و یکی رفته بود پشت بام و شده بود تکیه گاه دیش ماهواره .
تنها جلال و جبروت باقیمانده در آن تالار مجلل کودکی های ما که هنوز پابرجا و مستحکم ایستاده بود و در امان مانده بود از دست تطاول گر روزگار ، همان میز چوبی قهوه ای سوخته ی بالای اتاق بود که حالا دیگر غریب و بی یارو یاور شده بود و کسی حتی دستی به سر و رویش هم نمی کشید جز عمه جان که هر بار وقت گردگیری آهی می کشید از اعماق دل و می گفت : آقا ، باید فکری کرد ، این میز دارد از درون می ریزد. موریانه ها بدجوری افتاده اند به جانش . ظاهرش سرحال و قبراق است اما صدای ناله های دل پایه های چوبی اش را من خوب می شنوم . آقا ، باید فکری به حال میز کرد.
وآقا،همیشه ی خدا،لبخند تلخی می زد و آه سردی می کشید و سری تکان می داد به تجربه و هیچ نمی گفت.
وآقا،همیشه ی خدا،لبخند تلخی می زد و آه سردی می کشید و سری تکان می داد به تجربه و هیچ نمی گفت.
روزی که زیر پای میز خالی شد و پای شکسته ی آن، واژگونش کرد بر سر بستر بیماری آقا که همان جا پهن شده بود، تنها یک میز نشکست.جلال وجبروت وغرور وعظمت یک تالار نابود شد وتو گویی شیشه ی عمر آقا با سقوط میزترک برداشت که دیری نگذشت جانش را برداشت و رفت از این دیار فانی. ار آن روز به بعد، آن خانه دیگر هرگز خانه نشد برای صاحبان جدید میراث خوارش.
موریانه ، نه پایه های میز را ، که بدجوری ریشه های خانه را جویده بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر