۱۳۹۰ فروردین ۲۶, جمعه

زندگی های رنگی یا سیاه و سفید؟

 برای یک سفر ده روزه رفته است تایلند. پریشب برگشته به تهران . می پرسم : چطور بود ؟ می گوید : عالی نبود اما خوب بود. بیشتر از هر چیز زندگی را در خیابان ها جاری می دیدی، از هیچ برای خودشان چیزهایی ساخته بودند غیر قابل تصور، با کمترین هزینه و بیشترین بهره وری .  زندگی در آن جا معنایی جز آن چه ما داریم داشت ، حس زنده بودن به انسان دست می داد.
می گوید : وارد فرودگاه امام که شدم ، یک آن فکر کردم از مقابلم یک عکس رنگی را برداشتند و یک عکس سیاه و سفید به جایش گذاشتند.
راست می گوید ، عکس هایش را که نشان می دهد تنها چیزی که نظرت را جلب می کند رنگارنگی است . و این یعنی خودِ زندگی .

۱ نظر:

جيم انور گفت...

و مشکل اینجا تمام نمی شود...
علاوه بر فقدان رنگ، اینجا فقدان صدا هم داریم. مثل این فیلم ایرانی های اعصاب خرد کن همه چیز خلاصه می شود در صدای بوق و تصویر دود پشت چراغ قرمز
و این است زندگی نسل من!