ایستاده بودند در امتداد هم ، نه قائم که کمی متمایل به چپ .
ایستاده بودند در امتداد هم ، نه قائم که کمی متمایل به راست .
از امروز رسیده بودند به امروز
و پیش می رفتند در حالیکه از امروز به امروز می رسیدند .
و این شعبده ی ساعت بود که روز را و شب را به سخره می گرفت در پس پرده های فرو افتاده ی تاریکی .
تیغ خورشید که شکافت دل تاریکی را ، رسوا شد ساعت در این مغلطه ی امروزها و امروزها .
و بشارت آمد که امروز را فردایی است ، و تاریکی را روشنایی است بسی روشن ، بسی گرم .
امروز روز ساعت است .
ایستاده بودند در امتداد هم ، نه قائم که کمی متمایل به راست .
از امروز رسیده بودند به امروز
عقربه های ساعت یازده و بیست و هشت دقیقه شب در ساعت دوازده و سی و سه دقیقه نیمه شب .
در امتداد هم بودند بی آنکه ایستاده باشند .و پیش می رفتند در حالیکه از امروز به امروز می رسیدند .
و این شعبده ی ساعت بود که روز را و شب را به سخره می گرفت در پس پرده های فرو افتاده ی تاریکی .
تیغ خورشید که شکافت دل تاریکی را ، رسوا شد ساعت در این مغلطه ی امروزها و امروزها .
و بشارت آمد که امروز را فردایی است ، و تاریکی را روشنایی است بسی روشن ، بسی گرم .
امروز روز ساعت است .
امروز روز لحظه هاست .
قدر ثانیه ها را باید دانست.
قدر دوستی ها را هم .
دعایمان کنید....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر