با آن وزن بالای هشتادش می نشیند روی تاب بچه ها و شروع
می کند به بالا پایین رفتن.
می گویم : مواظب باش ، پاره می شود و می افتی ها.
همانطور که آن بالاهاست داد می زند: نترس، باید کودک درون را رها کرد. می فهمی،
کودک درون را.
...
ظاهرا کودک درونش بیشتر از این که دلش تاب
خواسته باشد، فریاد می خواسته !!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر