دوباره چه شده است این روزها ؟ ؟؟
گاه گویه های فاطمه شمس مطلب می گذارد از خواستن و رفتن و شوریدن دل و جان به سر شدن و بازگشتن و آرام شدن با یک کلام "حال من خوب است " و بعد حذفش می کند لابد به امر سکوت *.
وبلاگ تحریریه خاموش مطلب می گذارد در فراق یک دوست نادیده با عنوان فرزند یک.............. * و می گوید از یک سکوت خوف آور.
خدایا ، دوباره چه خبر شده است این روزها ؟
هنوز وقت بیداری ما نرسیده ؟
چقدر دلم شعر می خواهد. چقدر دلم شعور.
پناه باید برد به آیه های زمینی ، به شاعران شعور ، و شعری که می گوید :
از زمزمه دلتنگیم ، از همهمه بیزاریم
به راستی که وصف حال این روزهاست این شعر . وصف حال ......
از زمزمه دلتنگیم ، از همهمه بیزاریم
نه
طاقت خاموشی ، نه تاب سخن داریم
آوار ِ پریشانی ست ، رو سوی چه بگریزم ؟
هنگامه ی حیرانی ست ، خود را به که بسپاریم ؟
آوار ِ پریشانی ست ، رو سوی چه بگریزم ؟
هنگامه ی حیرانی ست ، خود را به که بسپاریم ؟
تشویش
ِ هزار «آیا» ، وسواس ِ هزار «امّا»
کوریم و نمی بینیم ، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ ، از خاطرمان رفته است
امروز که صف در صف ، خشکیده و بی باریم
دردا که هدر دادیم ، آن ذات ِ گرامی را
تیغیم و نمی بّریم ، ابریم و نمی باریم
ما خویش ندانستیم ، بیداری مان از خواب
گفتند که بیدارید ، گفتیم که بیداریم !
من راه تو را بسته ، تو راه مرا بسته
امیّد ِ رهایی نیست ، وقتی همه دیواریم.
کوریم و نمی بینیم ، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ ، از خاطرمان رفته است
امروز که صف در صف ، خشکیده و بی باریم
دردا که هدر دادیم ، آن ذات ِ گرامی را
تیغیم و نمی بّریم ، ابریم و نمی باریم
ما خویش ندانستیم ، بیداری مان از خواب
گفتند که بیدارید ، گفتیم که بیداریم !
من راه تو را بسته ، تو راه مرا بسته
امیّد ِ رهایی نیست ، وقتی همه دیواریم.
زنده یاد
"حسین منزوی"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر