۱۳۹۱ فروردین ۳۱, پنجشنبه

مادر کوچولوها ....

صدای مردانه ای از پشت سرم می گوید : بچه ات را بزار روی کیسه ی گوجه فرنگی تا برویم .
تصور بچه ای روی کیسه ی گوجه فرنگی آن قدر شگفت انگیز است که ناخواسته مکثی کنم و سربگردانم رو به عقب.
یک دست دخترک ، دستِ مادرش را گرفته و دردستِ دیگرش عروسکی است که ظاهرا ناخواسته او را وادار کرده به تلاشی سخت برای ایستادن روی سر پنجه های کوچکِ سه سالگی اش تا شاید بتواند آن را بگذارد روی کیسه ی گوجه فرنگی سبدِ خرید میوه ی مادرش بنا به امر پدر. 

هیچ نظری موجود نیست: