سه میلیون پول پیش خانه داده بوده و صدو پنجاه هزار تومان اجاره در ماه . صاحب خانه می خواسته خانه اش را بکوبد و از نو بسازد چند طبقه. مجبور شده خانه اش را عوض کند. با سه میلیون پول پیش ،هیج جا گیرش نمی آمده . بعد از کلی سگ دو زدن یک زیرزمین نمور پیدا کرده برای سکونت خود و پسر هشت ساله اش. خوشحال تر از آن است که که بتوان تصورش را کرد . می گوید : صاحب خانه ام یک پیرزن شصت ساله است بی کس و کار، شوهر و پسر هم ندارد . برای من که یک زن بیوه ام ، نعمتی از این بزرگتر در دنیا وجود ندارد. دو میلیون پول پیش داده و ماهی دویست هزار تومان اجاره. می خندد و می گوید : پرداخت ماهی دویست هزار تومان اجاره با ماهی دویست و پنجاه هزار تومان حقوق ، خیلی سخت است . اما به جایش پول پیش کمتری داده ام .
آن قدر از داشتن یک میلیون تومان پول ذوق زده است که نمی داند چکار کند. با هیجان می پرسد : به نظرت با یک میلیون تومان ، چقدر سود از بانک می توانم بگیرم در ماه ؟؟؟ برای اینکه بتوانم با یک میلیون تومان در بانک حساب باز کنم باید پیش رئیس بانک بروم ؟؟؟ اگر به یک میلیون تومان دست نزنم در یک سال چقدر سود رویش می رود ؟؟؟ با یک میلیون تومان ..............
آرام تر که می شود می گوید : خوب که فکر می کنم می بینم بهتر است از خیر بازکردن حساب بگذرم و به یکی از همکارانم که گرفتار است و صاحبخانه ی معتادش به زن حامله ی پنج ماهه اش نظر دارد کمک کنم تا بتواند خانه اش را عوض کند و به جای امن تری برود. به نظرت بهتر نیست ؟؟؟؟؟
۳ نظر:
کاش اینهمه گذشت و فداکاری زیر دست و پای فقر له نمی شد !
خوش به حال دل پاكش. بازم گلي به جمال معرفتش
عنوان زیبایی رو انتخاب کردین. ندارهای دارا
خاک نشینان دریا دل
ارسال یک نظر